کد مطلب:43173
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:24
تفسير فرازهاي سيام تا سي و چهارم خطبه صد و پنجاه و يكم نهجالبلاغه كه به عواقب شوم فتنه پرداخته چيست؟
«ثُمَّ يَأْتِي بَعْدَ ذلِكَ طالِعُ الْفِتْنَةِ الرَّجُوفُ، وَالْقاصِمَةُ الْزَّحُوفُ، فَتَزِيغُ قُلُوبٌ بَعْدَ اسْتِقامَةٍ، وَ تَضِلُّ رِجالٌ بَعْدَ سَلامَةٍ وَ تَخْتَلِفُ الْأَهْواءُ عِنْدَ هُجُومِها، وَ تَلْتَبِسُ الْآراءُ عِنْدَ نُجُومِها» [سپس طلاية فتنة اضطراب انگيز و شكننده و خزنده [از راه ميرسد] پس دلهايي كه پيش از آن با استقامت بودند، ميلغزند، و مرداني پس از سلامت نفس گمراه ميگردند، در آن هنگام كه فتنه هجوم بياورد، هواها و خواهشها متخلف گردد و آراء و نظريات در موقع بروز آن مشتبه شود.]
بنا به عقيدة بعضي از شارحين نهجاللاغه منظور از اين فتنه، آشوبها و اضطرابات تاتار است كه اغلب جوامع اسلامي را در بر گرفت و مصيبتي به بار آورد كه ميتوان گفت: هنوز آثار آنها در اين جوامع باقي است. براي سالم ماندن در برابر فتنهها و عوامل ويرانگر فرهنگي و ديني و ارزشي و اقتصادي و حقوقي بايد بطور جدي از دو عامل نيرومند اساسي برخوردار بود:
عامل يكم ـ تعليم و تربيت صحيح و جدي براي آموزش و پرورش انسانهاي جامعه بر مبناي «حيات معقول» كه بر اساس محكم حقايق در دو قلمرو «انسان آنچنان كه هست» و «انسان آنچنان كه بايد» استوار است، بدون اين عامل، هيچگونه توقعي براي حفظ انسان و انسانيت نميتوان داشت، دليل اين مدعا كاملاً روشن است و آن اين است كه هيچ تمدن و فرهنگ و حيات اجتماعي مطلوب و عمل به قوانين صالحه و احساس موجوديت بدون آموزش اصول و قوانين صحيح در زندگي و بدون پذيرش و ايمان به آنها، امكان پذير نبوده و نخواهد بود، زيرا هيچ انساني با داشتن امتيازات و اسباب فوق براي زندگي در «حيات معقول» از مادر متولد نميشود و همة آن امور را در همين دنيا فرا ميگيرد و در صورت اشتياق به «گرديدن» خود را به مقتضاي آنها ميسازد.
عامل دوم ـ ارادة جدي و همّت براي «گرديدن» و تحول از يك جاندار محض به مقام انساني كه اگر خود كامگان امروز اجازه فرمايند!! اين تحول و گرديدن به فعاليت ميرسد و انسان از تاريخ طبيعي حيواني به «تاريخ انساني تكاملي» منتقل ميگردد. البته اگر اجازه فرمايند!! خداوند متعال اهميت اراده را در مواردي از قرآن مجيد گوشزد فرموده است. از آن جمله: اين اراده كه بعضي از صاحبنظران بزرگ در مشرق زمين اسلامي، مانند مولوي آن را بزرگترين و اساسيترين نيرو براي حركت تكامل انساني ميدانند.
بال بازان را سوي سلطان برد
بال زاغان را به گورستان برد
عنكبوت ار طبع عنقا داشتي
از لعابي خيمه كي افراشتي
مر رسن را نيست جرمي اي عنود
چون ترا سوداي سر بالا نبود
تو درون چاه رفتستي ز كاخ
چه گنه دارد جهانهاي فراخ
يا به قول سعدي
همت اگر سلسله جنبان شود
مور تواند كه سليمان شود
همت بلند دار كه مردان روزگار
از همت بلند بجايي رسيدهاند
ج
البته دو بيت اولي و دومي تعيين هدف حيات و گرديدن را به طبيعت خاص باز، زاغ، عنكبوت و عنقا نسبت ميدهد، ولي از انجا كه ملاك تنوع طبيعت خاص، در اراده هم هست، لذا از همان دو بيت هم ميتوان براي اين مدعا كه عظمت نيروي سازنده اراده و كارايي آن است، استفاده كرد، زيرا در افراد و مصاديق يك نوع خاص از انواع جانداران نيز، مانند انسان، به جهت ضعف و قوت اراده، تفاوت بسيار زياد است. انساني وجود دارد كه همت و ارادة او، گسترش «من» وي بر تمام جهان هستي است و انساني وجود دارد كه اگر آتش در جايگاه زندگيش بيفتد و شعلههايش تا لباسها و اعضاي وي نزديك شود، آرام صدا ميزند كسي نيست كه بيايد مرا از اين آتش نجات بدهد!! متفكراتي هم در مغرب زمين پيدا ميشوند مانند آرتور شو پنهور كه اصالت و قدرت اراده را تا جايي ميرسانند كه ميگويند: جوهر هستي، اراده است و اگر كسي اراده را نشناسد، هيچ چيزي را در اين دنيا نخواهد شناخت و اگر كسي نتواند از اراده خود برخوردار شود، او از هيچ قدرتي نخواهد توانست استفاده نمايد.
ترجمه و تفسير نهجالبلاغه ج 24
آية الله محمدتقي جعفري
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.